کد مطلب:288454 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:283

غیبت حضرت ابراهیم
شیخ صدوق در اكمال الدین مینویسد كه غیبت قائم ما سلام الله علیه شبیه غیبت ابراهیم خلیل است بلكه شگفت تراز آن زیرا خداوند تبارك و تعالی آثار حمل را در مادر ابراهیم مخفی داشت و این اختفای او نیز بعد از تولد ادامه یافت تا اینكه برسالت مبعوث گشت سپس شیخ صدوق بسند خود از امام جعفرصادق علیه السلام روایت می كند كه فرمود: ان اباابراهیم كان منجما لنمرود بن كنعان[الی ان قال] فقال له یولد فی ارضنا مولود یكون هلاكناعلی یدیه[الی ان قال] فحجب النساء عن الرجال وباشر ابوابراهیم امراته فحملت به وارسل نمرود الی القوابل لایكون فی البطن شی ء الا اعلمتن[علمن] به فنظرن الی ام ابراهیم فالزم الله مافی الرحم الظهر فقلن مانری شیئا فی یطنها فلما وضعت اراد ابوه ان یذهب به الی نمرود فقالت له امراته لا تذهب بابنك الی نمرود فیقتله دعنی اذهب به الی غار[بعض الغیران] فاجعله فیه حتی یاتی علیه اجله[الی ان قال] فذهبت به الی غار و [ثم] ارضعته ثم جعلت علی باب الغارصخره وانصرفت فجعل الله رزقه فی انهامه فجعل یمصها [فیشرب لبنا] وجعل یشب فی الیوم كما



[ صفحه 72]



یشب غیره الجمعه یشب فی الجمعه كما یشب غیره فی الشهرویشب فی الشهر كما یشب غیره فی السنه ثم استاذنت اباه فی رویته فاتت الغار فاذاهی بابراهیم وعیناه یزهران كانهما سرجان فضمته الی صدرها وازضعته وانصرفت فسالها ابوه فقالت واریته بالتراب فمكثت تعتل فتخرج فی الحاجه وتذهب الی ابراهیم فتضمه الیها وترضعه وتنصرف فلما تحرك وارادت الانصراف اخذ ثوبها وقال لها اذهبی بی معك فقالت حتی استامر اباك فلم یزل ابراهیم فی الغیبه مخفیها لشخصه كاتما لامره حتی ظهر فصدع بامر الله تعالی ثم غاب الغیبه الثانیه و ذلك حین نفاه الطاغوت عن المصر فقالوا عتزلكم وماتدعون من دون الله پدر ابراهیم منجم نمرود بن كنعان بود...زمانی بهنمرود گفت: در سرزمین ما كودكی بدنیامی ایدكه نابودی ما بدست اوست نمرود دستور داد كه زنان را از مردان جدا سازند. اما پدرابراهیم با همسرش آمیزش كرد و نطفه فرزند بسته شد. نمرود قابله ها را گفت كه زنان باردار را پیدا كرده و به اواطلاع دهند. آنها مادر ابراهیم را مشاهده كردند ولی خدا جنین درون شكم او را به پشت وی چسباند. زنان گفتند كه ماچیزی درشكمش نمی بینیم. چون ابراهیم پایه عرضه جهان نهاد پدرش خواست كه كودك را نزد نمرود برد. امازوجه اش گفت اورانزدنمرودنبركه كمربه كشتنش می بندد.به من اجازه ده كه او را به غاری ببرم تا خود در آنجا اجلش فرارسد...پس نوزاد را به غاری برد و(سپس) او را شیر داد و سنگ و پارچه ای را بر درب غار گذاشت و بازگشت. ابراهیم در آنجا به قدرت الهی انگشت در دهان می گذاشت و از آن شیر میخورد. اعجاز دیگر آنكه او در روز چنان رشد میكرد



[ صفحه 73]



كه دیگر اطفال در هفته و درهفته چنان كه غیر او در ماه و در ماه چنانكه كودكان درسال مادر ابراهیم از شوهرش اجازه خواست كه بدیدار فرزند خود رود. به غار كه رسید ابراهیم را ملاحظه كرد كه چشمانش چون چراغ می درخشید. پس او را به آغوش كشید و شیرش داد و بعد بازگشت. شوهرش درباره كودك از او پرسید. گفت: او را در خاك نهادم. روزها مادر ابراهیم به بهانه بیماری (درخانه) می ماند و به عنوان كارداشتن در بیرون نزد فرزندش میآمد و او را در آغوش می گرفت و شیر میداد. چون می خواست باگردد. ابراهیم جامه مادر را می گرفت ومی گفت: مرا با خود ببر. ولی مادر به وی می گفت: باید از پدرت اجازه بگیرم. بدین حال ابراهیم پیوسته در اختفاء بود. تا اینكه مبعوث به رسالت و مامور به تبلیغ دین توحید گشت. اما در زمان نبوت خود هم بار دیگرغیبت گزید و آن هنگامی بود كه طاغوت مصر او را تبعید نمود. و او گفت: و از شما وهر آنچه از غیر خدا می خوانید دوری میجویم. شیخ صدوق بیان میداد كه ابراهیم علیه السلام.غیبتی دیگر دارد كه در آن برای پندگیری به سیاحت در بلاد پرداخت. و در این باره روایتی ذكرمی نماید.